قلم

وب نوشت های شخصی من.

قلم

وب نوشت های شخصی من.

خدا شانس بده.

واقعا تو زندگی آدم چه اتفاقها که نمیفته.از فرستادن خرچنگ به مریخ گرفته تا درست کردن برق از ...

البته بنده تا حالا چنین قصدی نداشته ام و اصلا ماجراهایی که به بنده مربوط میشود اینچنین نیست.مع هذا احوالات بنده بسیار بسیار مبارک تر و میمون تر از این قضایا است.در این چند روز گذشته اتفاق جالبی برایم افتاد.بنده با اجازه شریفتان یک وبلاگ دیگری هم دارم که در آن با هم دانشگاهی های عزیز مشغول شور و مشورت و این طور چیزها میشویم.چشمتان روز بد نبیند الهی.چند روز پیش با یک هم دانشگاهی عزیز در وبلاگ آشنا شدم. یک بانوی متشخص نا مشخص الهویه.چندین و چند بار این دوست نازنین در وبلاگ بنده نظرانیدند.بنده هم دیگر حوصله ام به سر رسیده بود. دیگر طاقت فراق و دوری از چنین موجود نازنینی را نداشتم. در همین فکر بودم که چطور میتوانم با این موجود در دانشگاه دیدار داشته باشم.اما از خوش اقبالی ما این دوست ما این فکر را کرده بودند.بالاخره سرتان را درد نیاورم. من مشخصاتم را دادم و روزی که در جلسه امتحان حضور خواهم داشت را هم خدمتشان عرض کردم. دوست ما هم فرمودند که میتوانند از روی شماره صندلی اینجانب را پیدا کنند. بالاخره سر جلسه امتحان حضور پیدا کردم. آنقدر امتحان حواسم را مشغول خودش کرده بود که تقریبا همه چیز از خاطرم رفته بود. درست پنج دقیقه تا آغاز امتحان زمان باقی مانده بود. سرم را پایین انداخته بودم و تقریبا داشتم از شدت استرس نابود میشدم.وقتی که سرم را بالا بردم متوجه یک چیز عجیب شدم.آری دوستان هم دانشگاهی نازنینم بنده را پیدا کرده بود. واقعا نمیدانم چه بگویم از حسن و جمال جناب ایشان.در یک نظر اجمالی فهمیدم که ایشان چیزی نزدیک به یک متر قد و تقریبا ۳۴/۵ کلیلو وزن دارند.تصور کنید چنین موجودی یک عینک افتضاح هم زده باشد و میان آن همه دختر و پسر همکلاسی برای شما دست تکان دهد.تقریبا کل دوستان همگی برگشتند تا ببینند این خانوم محترم کجا را نشانه گرفته اند. وقتی که کل کلاس که تقریبا چیزی نزدیک به چهل تا چهل و پنج نفر بود برگشت دیگر رنگ در رخسار بنده باقی نمانده بود. خوشبختانه خدا با من بود و یک آدم خل و چل که از خانوم کم نداشت درست مقابل بنده نشسته بود.من هم در این حین که انگشت اتهام به طرف من نشانه رفته بود برخاستم و در گوش افشن جان گفتم که دوست جدیدت با تو کار دارد. وقتی که افشین آن بانو را دید که کماکان به بای بای کردنش ادامه میداد چنان خنده ای کرد گه نزدیک بود دهانش از حلقش بیرون بزند.دهان مبارک افشین گوش تا گوش باز شده بود. خوشبختانه با یاری خدا فاجعه را که نزدیک بود تبدیل به حادثه بشود را خواباندم. 

این هم از شانس ماست دیگر. البته مطلب واقعا مهم در این زمینه این است که من هیچ وقت به دخترهای همکلاسی رو نمیدم.تقریبا روزی چندین و چند بار خواهش و تمنا میکنند که فلانی تو رو خدا ما رو هم تحویل بگیر البته در زمینه دوستی با دختران مطلبی که من بیشتر به آن اهمیت میدهم اندام طرف مقابلم هست. منظورم از اندام، اندام ورزشکاری بود.بالاخره رشته ی ما تربیت بدنی است و این طور مسائل عادی. دیگر نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم.باید برای شادی طرف های مقابل هم که شده درخواست یکی را قبول کنم. 

 

 

هیچ دعایی نیست که مستجاب نشود...

 

خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد :

او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.

او می گوید نه وچیز بهتری به تو می دهد.

او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد.   

 

تقاطع

این پست حذف شد.

نفسهای دریاچه ارومیه به شماره افتاد...

بالاخره اتفاقی که نبایستی می افتاد در حال افتادن است. دریاچه ارومیه که روزگاری یکی از زیباترین دریاچه های جهان بود در حال خشک شدن است. تمام عوامل دست به دست هم دادند تا این اتفاق بیافتد.در زیر تصاویر تکان دهنده ای را میبینید که در چند روز اخیر گرفته شده اند. 

 

  

 

 

 این هم تنها موجودات زنده دریاچه به نام ارومیا آرتیمیا

 

  

بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

تحریم برای بار چندم

سلام دوستان.واقعا اتفاقهای جالبی دور و بر ما میافتد  و ما به راحتی از کنارش میگذریم.یکی از این اتفاقهای بسیار بسیار زیبایی که همین دیروز اتفاق افتاد تحریم ایران برای بار چندم بود.تلوزیون ایران و مسئولان مربوطه طوری وانمود کردند که انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است.البته در اصل هم اتفاق بزرگی نیفتاده.البته برای عزیزان والا.در این میان تنها کسانی که ضرر میبینند ملت ایران هستند.البته باید ملت ایران هم به یک واقعیت اعتراف کنند و آن هم خر بودنشان است.البته دوستان با روشهای خاص خود ملت را خر کردند و این کار با یک برنامه ریزی دقیقی انجام شد که جای بسی بحث و بررسی دارد. دیروز  وقتی که رای گیری انجام شد اتفاق جالبی افتاد و آن هم رایی بود که کشور دوست و برادر لبنان درباره ایران داد. لبنان در این رای گیری رای ممتنع داد تا نشان دهد که چگونه به ایران پابند است.آری کشوری که روزگاری از هر لحاظ از طرف ایران تامین میشد و حتی پول شرت و کرست زنان زیبای لبنانی را هم از طرف ایران تامین میشد نشان داد که چقدر نمک نشناس است. البته در این میان چین عزیز و در طرف دیگر روسیه نشان دادند که دیگر با ایران کاری ندارند. چیزی که اکنون کاملا حس میشود آن هم این است که ایران دیگر هیچ متحدی ندارد و حتی کشورهایی نظیر گابون هم به ایران رای مثبت  

نمی دهند.  

 

 

پشت پرده حوادث ۱۴ خرداد

گزارش رسمی محمد علی انصاری به سید حسن خمینی؛

برگشتم کنار تریبون به آقای رئیس جمهور دو سه نوبت عرض کردم وقت شما  

تمام است که ایشان با اخلاق خاص خود جلوی انظار عمومی و رسانه ها تندی نمودند. و اظهار داشتند برو شما چکاره اید و به سخنان خود ادامه دادند حجم یادداشت باقی مانده سخنرانی ایشان حاکی از آن بود که تا حدود 30/12 ادامه می دهند .  

 

 

 

در ادامه میتوانید مطلب را به صورت کامل مشاهده نمایید.

ادامه مطلب ...

سلام

سلام به همه دوستان.باید منو ببخشید.چند روزی سخت گرفتار برخی از کارهای پیش اومده هستم.چند روز دیگه هم امتحانات شروع میشه.فعلا باید بگم که نمیتونم زیاد به وبلاگ برسم.فقط نظر یادتون نره. 

ممنون...