قلم

وب نوشت های شخصی من.

قلم

وب نوشت های شخصی من.

دوران ما ...

واقعا که عجب دوره و زمونه ای شده.چند روز پیش یه روانشناس داشت تو تلویزیون حرف میزد و کل چرندیاتی که از دهنش در اومد درباره خوشحالی و نگرش مثبت و اینجور خذعبلات بود.آخه من نمیدونم چرا هیشکی نیست یه کم اون فکرش رو به کار بندازه و لااقل این سوال رو از خودش بکنه که ما باید به چه چیزی خوشبین باشیم.الان که دوران ما رسیده همه چیز قاطی پاتی شده.دریای به این بزرگی رو خشکش کردند و انتظار دارند ما هم دهنمون رو باز کنیم تا بناگوش هر هر بخندیم.اصلا ما جونای امروز واقعا بدبختیم.دوران ما که رسید گفتند کار نیست ، دوران ما که رسید گفتند تورم شده 60 درصد، دوران ما که رسید گفتند انرژی هسته ای حق مسلم ماست و یکی دیگه اومد گفت شاید حق مسلم ما نیست و 5+1 تشکیل شد و ... ، دوران ما که رسید گفتند اکثر دخترها دوست پسر دارند واسم سوال بود که این پسرهای پاک و معصوم مثل دسته گل با کدوم یکی از این موجودات رابطه دارند آخه؟!!!

بالاخره این دوران ما کلا دهن ما رو سرویس کرده و خودمون هم نمیدونیم باید چه خاکی بریزیم به سرمون.آخه من نمیدونم با این وضعیت بیکاری تا قرن چندم باید زندگی کنم که پولهام رو جمع کنم بعدش برم یه خونه بگیریم و بعدش برم در 127 سالگی برم داماد بشم انشاالله. اصلا با این وضعیت کی به ما زن میده آخه؟ آخه یکی نیست بره به اون روانشناس بگه تو آدمی آخه؟

فعلا همین حالا ببینیم بعدا چی سرمون میاد ...


سلام

سلام بر همه دوستان عزیز.دوستانی که از دوران قدیم باهم بودیم و دوستانی که با آنها دوست خواهیم شد !!!

قصد دارم پس از چند سال و این بار در حالی که در تهران مشغول خدمت مقدس سربازی هستم وبلاگم را به قول امروزی ها آپدیت کنم.از روزی که آخرین پستم را قرار داده ام چندین و چند روز می گذرد.روزگار ما را از شهر تبریز به تهران کشانده و در حال خدمت هستیم.بالاخره روزگار است و چاره ای نیست.خدمت در این پنج ماه و چند روز اتفاقات ریز و درشت زیادی را برایم رقم زد.البته اینجا وضعیت فرق دارد و زیاد نمی توان به وبلاگ نویسی و این جور مسایل پرداخت.اما سعی ام این است که لا اقل هر روز مطالبی هر چند کوتاه در وبلاگم قرار دهم.از دوستان قدیمی هم که قبلا ها باهم در ارتباط بودیم استدعا دارم در صورتی که باز به نت سر می زنند به ما هم سر بزنند.

فعلا . . .

به روز

این وبلاگ به زودی به روز خواهد شد ...


عقده ای!

مدتی بود که حال و حوصله وبلاگ نویسی نداشتم.دیروز اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتم برای تنفر هم که شده بیام و اتفاقی که افتاد رو اینجا بنویسم.این ترم٫ ترم آخر منه و ما هم یه درس دو واحدی به نام پروژه داریم که من قرار بود این پروژه رو برای این ترم آماده کنم.از ابتدای این ترم زحمات زیادی کشیدم و از چندین سایت و نشریه و هر چیز دیگری که به ذهنم میرسید مطلب جمع کردم.استاد راهنمای ما هم متاسفانه یه خانومه مهترمه که دربارش میتونم بگم که خدا به داد شوهرش برسه!

زیاد سرتون رو درد نیارم.دیروز من رفتم خدمت خانوم و پروژه ناقابلی که کلی براش زحمت کشیده بودم رو هم برداشتم که تقدیمش کنم. رسیدم در اتاقش و در زدم و وارد شدم.تقریبا نیم ساعت همین طوری عین فلک زده ها وایسادم تا ایشون تا جای که فکشون قدرت داشت با دوستش  تلفنی صحبت کردند. بعد از اینکه تلفن رو قطع کرد برگشت و منو دید! سلام کردم و ایشون با اون چهره وقیحانه شون یه چیزای تو مایه های (علام) جواب سلام ما رو داد!

من بدبخت فلک زده پروژه رو تقدیمشون کردم و ایشون شروع کردند به ورق زدن.تو همین حین یه دختر خانوم محترم از در وارد شد. همین که ایشون وارد شد این دو تا شروع کردند و به صحبت کردن.

واقعا داشتم دیوونه میشدم.دختره از استاد پرسید که میشه من درباره ی نحوه مطالعه کردنم راهنمایی کنید.مثلا به نظر شما صبح ها درس بخونم بهتره یا شبها.البته چند تا چرت و پرت دیگه هم پرسید که اگه اینجا بگم صد در صد با حالت تهوع به زمین خواهید خورد.سرتون رو درد نیارم درست چهل دقیقه خانومها باهم در این باره صحبت کردند و من هم عین کلم اونجا وایساده بودم و داشتم به این چرندیات گوش میدادم.

بعد از چهل دقیقه که تقریبا فک هردوتاشون پیاده شده بود صحبت به پایان رسید.از استاد خواهش کردم که یه نگاهی به پروژه بندازه و ما رو راه بندازه.استاد بار دیگه پروژه رو برداشت و یکی دو تا ورق زد و با کمال تعجب گفت که این ها هیچ کدومشون کار خودت نیست. برگشتم گفتم یعنی چی این حرفها و اون هم در جواب گفت که من حالیم نیست.برو یه پروژه دیگه رو کار کن.

همین حرفها رو زد با کمال گفت که بفرمایید بیرون الان کلاسم شروع میشه باید برم!

شعر ترکی...

پیغامیم آپار باد صبا،یاره اوزاقدان                  وار چوخلو سلامیم او دل آزاره اوزاقدان

 

عرض ائیله یه سن محنتیمی،دردیمی بلکه     ائتسین اورگیم دردلرینه چاره اوزافدان

 

گول صورتین گورمه میشم چوخلو زاماندی      حسرتدی گوزوم گولشن و گولزاره اوزاقدان 

 

غملر اریدیب جسمیمی،یوخ دلده توانیم         درمان آراییر ایندی بو بیچاره اوزاقدان

 

هم دین آپاریب نرگس مستانه سی،هم دل   توش ائیله بیر جانیمی مین خاره اوزاقدان

 

گل ایندی وئریم بو یورولان جانی آپارسن        قیمت وئره بو عشقه،بو ایثاره اوزاقدان 

 

صاحیب نظیرین عشقینه برهانی عملدی       جان هدیسی یوللور او وفاداره اوزاقدان

سلام

سلام دوستان.راستش رو بخواین زیاد حال وبلاگ نویسی و این جور چیزا رو ندارم.از شما هم ممنونم که میایین و نظر میدین و البته ما رو شرمنده میکنین.امروز واسه تنوع هم که شده یه آهنگ زیبای آذری واستون گذاشتم که امیدوارم لذت ببرین. 

 

آهنگ کوچه لره سو سپمیشم  دانلود   

 

رشید بهبودف

فعلا مسئله این است...( س ک س)!!!

سلام دوستان.ازتون ممنونم که تو این چندین روزی که نبودم اومدین و نظر دادین.البته برخی از دوستان دیگه محبت رو خیلی از حد معمولیش گذروندند و ما رو کلا شرمنده محبت هاشون کردند.(به خصوص در قسمت نرم افزار فیلتر شکن)!!! 

مدتیه که یه چیز ذهنم رو سخت مشغول خودش کرده.اون چیز هم همین مسئله ی سکسه و به نظر من به یک مسئله ی  دهشتناک در مملکت ما تبدیل شده.از روزی که این آدم و حوا قدم بر این زمین گذاشتند  این مسئله  و نحوه برخورد با آن به وجود آمد.اینکه چطور شد که آدم چنین درخواستی از حوا کرد هم بماند.یعنی من اصلا به اونجاش کاری ندارم.بالاخره کارش خیلی راحت تر از ماها بود! اگه از نگاه دین به مسئله نگاه کنیم هم بسیار راحت جوابش رو پیدا میکنیم.راه اسلام برای این کار ازدواج است و قوانین اون هم خیلی راحته.البته اسلام یه خدمت بسیار بزرگی برای مردها کرده و اون هم اینکه مردها آزادند با چندین مونث ارتباط برقرار کنند!البته اگه از نگاه بی دین ها هم نگاه کنیم هم این مسئله به راحتی حل شده و هر شخصی میتونه به راحتی به دلخواه خودش برسه.به نظر من این مسئله تقریبا در کل دنیا یه جورایی حل شده و هر کس در هر مسلک و مذهب میتونه به مرادش برسه.اما فعلا مقصود من همین ایران خودمونه.به نظر من  

جوانان ایرانی از این لحاظ در بدترین حالت ممکن به سر میبرند.این کشور با وجود اینکه یک کشور اسلامیه اما راههای رسیدن به مراد در مملکت ما درست برعکس قوانینی است که در اسلام وجود دارد میباشد.الان وضعیت ازدواج به صورتی در آمده که اگر کسی چنین کاری انجام دهد بیشتر به خود کشی شبیه است تا ازدواج.البته در اسلام راه دیگری هم هست که همان متعه یا ازدواج موقت میباشد.من خودم به شخصه کسی را که چنین کاری را انجام داده باشد را از نزدیک ندیده ام!در حالی که احادیث بسیاری درباره متعه کردن وجود دارد که فعلا از حوصله بحث خارج است.به نظر من ایرانی ها بی دین هم نیستند که مانند آنها به کار خود بپردازند.در کل یه جورایی آواره شده ایم.خلاصه اینکه ما واقعا در این زمینه بد بخت شده ایم.اگه دوستان اجازه آزادی جنسی رو در جامعه نمیدهند اقلا بگذارند با دید اسلام به این مسئله برسیم.   

لبیک یا حسین

فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی بر همگان تسلیت باد.